از درد چه می فهمیم
هیچ ...
شاید کمی خستگی و کوفتگی را
از درد
درک کرده باشیم
ولی درد ، این چیزها نیست
درد دستهای کودکیست که
از کار زیاد ترک خورده ...
درد چشمان کودکی است که
هم سن و سالهای خود را
درحال بازی می بیند
ولی او کودک درونش را
باید خفه کند تا مبادا ...
نان شب ازکفش برود
درد آن کودکی است که
تنها دلخوشی اش
فورختن یک فال بیبشتر از روز قبل است
درد آن کودکی است که
تن خسته اش را به زور نگه میدارد
درد آن جامعه ای است که
کودکانی همچون مرد
و مردانی همچون کودک دارد !!!
پژمان نصیریان